معنی برنج شوشتر

حل جدول

لغت نامه دهخدا

شوشتر

شوشتر. [ت َ] (اِخ) تعریب آن تُسْتَر است. (از معجم البلدان). نام شهری است در خوزستان. (برهان). لقب آن دارالمؤمنین. (فرهنگ خطی). تستر. ششتر. شهری است به خوزستان که از زمانهای دیرین پیش از اسلام با قناتهای متعدد خود وجود داشته است. بلوشه آن را در نامهای شهرهای ایران شوشتر و بلیناس بنام سسترا ضبط نموده است. در روایات ایرانی شهر شوشتر از شهرهای بسیار قدیمی معرفی شده است و عبداﷲ شوشتری در کتاب شوشتر به تفصیل از آن سخن رانده است. در داستانهای افسانه ای بنای این شهر را به هوشنگ نسبت داده اند که آن را بعد از بنای شهر شوش بنیاد نهاده است و گویند که نقشه ٔ بنای شوشتر شکل اسبی را ماند. در دوره ٔ اسلامی به روزگار عمربن خطاب شهر شوشتر بوسیله ٔ برأبن مالک مورد تاخت و تاز قرار گرفت و براء در همانجا درگذشت. در عهد امویان این شهر قدیمی دژ و پناهگاه خوارج بود و شبیب الخارجی آنجا را مقر فرماندهی خود قرار داد و حجاج بن یوسف ثقفی پس از مرگ شبیب خارجی بر شهر شوشتر دست یافت و در دوره ٔ خلفای عباسی بود که بنیان نهادن قدیمیترین مساجد این شهر آغاز گردید و در زمان المعتز این امر شروع گشت و در دوران المسترشد پایان یافت. در دوران بعد شهر شوشتر به تصرف تیموریان درآمد و تا سال 820 هَ. ق. در تصرف ایشان بود و پس ازانقراض تیموریان به دست گروهی از شیعیان صفویه افتاد و مرکز تشیع گردید. والیان و حکام متعدد در این شهر حکومت کردند که یکی از آنان واخشتوخان را میتوان نام برد که تا پایان دوره ٔ صفویه اعقاب او در شوشتر حکومت میکردند. شوشتر در دوران قاجاریه در زیر فرمان محمدعلی میرزا پسر فتحعلیشاه قرار گرفت و جمعیت این شهر در آن هنگام به 45 هزار تن بالغ گشت. گویند که قبر دانیال در شوشتر کشف گردید آنگاه او را به شوش حمل کردند. در زمان حلاج یک آتشگاه در شهر شوشتر وجود داشته است. رجوع به دائره المعارف اسلام و تستر شود.
شوشتر امروزه شهرستانی است در خوزستان واقع در مغرب مسجد سلیمان، در زاویه ٔ حادث بین کارون و آب گرگر در 64کیلومتری محلی که کارون وارد جلگه (میان آب) میشود و شامل بخشهای حومه ای و گتوند است. جمعیت حوزه ٔ شوشتر 57333 تن است. در عهد عیلامیان شهر هیدالو ظاهراً در موضع شهر شوشتر کنونی بود و سپاهیان آسوربانیپال در دنباله ٔ فتوحات خود بدانجا رسیدند. قدیمترین آثاری که بدست آمده میرساند که شوشتر در زمان ساسانیان وجود داشته. در عهد قاجاریه شوشتر کرسی خوزستان محسوب میشده است. (از فرهنگ فارسی معین).
در فرهنگ جغرافیایی ایران آمده است: شهرستان شوشتر یکی از شهرستانهای استان ششم کشور است و محدود است از طرف شمال به شهرستان دزفول، از خاور و جنوب به شهرستان اهواز، از باختر به شهرستان دزفول. هوای این شهرستان مانند سایر شهرستانهای استان خوزستان گرم و درجه حرارت در تابستان در سایه 50 درجه و حداقل درجه حرارت در زمستان 5 درجه ٔ سانتی گراد و نسبت به شهرستانهای ساحلی (خرم شهر، آبادان) خشک تر است. در روزهای تابستان که هوای آن گرم می شود اهالی از سرداب هائی که دارند استفاده میکنند. مهمترین رودخانه ای که در این شهرستان جریان دارد رود کارون است که از کوههای بختیاری سرچشمه گرفته و در شمال باختری این شهرستان به دو قسمت می شود: یک شعبه ٔ آن را که گرگر می گوینداز شمال خاوری شهر از بند معروف به بند میزان گذشته و در داخل شهر تشکیل چندین آبشار را میدهد که مورد استفاده است. و شعبه ٔ دیگر که از شمال باختری شهر ازسد معروف شادروان می گذرد و بطرف جنوب باختری جریان دارد. می گویند سد شادروان بدستور شاپور یکم و بدست قیصر دوم و رومیان که در آن زمان در اسارت ایران بودند ساخته شده و حدس می زنند که در ازمنه ٔ قدیم کلیه ٔ آب کارون در رشته ٔ شطیط جریان داشته و شعبه ٔ گرگر فقطبه منظور استفاده ٔ کشاورزی تهیه شده است. بند میزان توسط فتحعلیخان که یکی از سرداران صفویه بوده در سنه ٔ 1106 هَ. ق. پایه گذاری گردیده ولی موفق به ساختمان آن نشد و نادرشاه افشار در مسافرت به خوزستان امربه تکمیل این داد و سد مزبور ساخته شد، ولی بعداً در نتیجه ٔ فشار آب و سیل خراب گردیده و سپس محمدعلی میرزا دولتشاه آن را تعمیر نمود، اما مجدداً در نتیجه ٔفشار شدید آب خراب شد. دو شعبه ٔ گرگر و شطیط در جنوب بند قیر به یکدیگر متصل و بسمت اهواز جاری میگردند. سازمان اداری شهرستان شوشتر دارای سه بخش بنام مرکزی، گتوند و عقیلی است و از 138 قریه تشکیل شده و جمعیت شهرستان در حدود 56 هزار نفر است. مساحت تقریبی شهرستان 25300 کیلومتر مربع است. بخش مرکزی شهرستان شوشتر از 6 دهستان خیران، تیوند، میان آب، کندزلو، سردارآباد و شاه ولی تشکیل شده است. این بخش در بین بخشهای عقیلی و گتوند و شهرستان اهواز واقع و سکنه ٔ آن در حدود 18000 تن است. دو شعبه ٔ رودخانه ٔ کارون بنام گرگر و شطیط از شمال به جنوب در این بخش جریان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
شهر شوشتردر 850هزارگزی تهران و 26هزارگزی شمال اهواز واقع است. شهر شوشتر یکی از شهرهای قدیمی کشور است و در روی تخته سنگهای کنار کارون بنا و بین دو شعبه از کارون بنام شطیط و گرگر (چهاردانگه و دودانگه) واقع شده است. هوای شهر گرم و در تابستان حداکثر حرارت در بعضی سالها نزدیک به 60 درجه است. شوشتر 22416 تن سکنه داشته است ولی امروز بیش از 15 هزار تن سکنه ندارد. این شهرستان بسیار قدیمی و دارای ابنیه و آثار و مسجدو امام زاده های متعدد است که معروف ترین آنها بشرح زیر است:
1- مسجد جامع شوشتر که در زمان خلفای عباسی بنا شده.
2- قلعه ٔ سلاسل که امروز خرابه های آن مشاهده میشود.
3- بند میزان که در شمال خاوری شهر واقع است و رود گرگر از آن عبور میکند.
4- پل شاهپور که در شمال باختری شهر واقع است و امروزه خرابه های آن مشاهده میشود.
5- در شهر شوشتر و اطراف آن قریب 40 امامزاده وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
و رجوع به مرآت البلدان ج 1 و ج 4 و تاریخ رشیدی و تاریخ سیستان و آتشکده و تاریخ گزیده و یشتها ج 1 و ایران در زمان ساسانیان و تاریخ مغول و خاندان نوبختی عباس اقبال و تاریخ ادبیات ادوارد براون و مجمل التواریخ والقصص و تاریخ اسلام و جغرافی غرب ایران و تاریخ عصر حافظ و تاریخ ایران باستان و تاریخ پانصدساله ٔخوزستان تألیف احمد کسروی شود:
چندین حریر و حله که پوشید بر درخت
مانا که برزدند به قرقوب و شوشتر.
کسایی.
مه طرازی است بدست چپ گردون شب عید
نقش آن گویی در شوشتر آمیخته اند.
خاقانی.
سوس را با پلاس کینی نیست
کین او با پرند شوشتر است.
خاقانی.
خود دل و طبع او ز سیم و شکر
کان طمغاج و باغ شوشتر است.
خاقانی.
حبش را زلف بر طمغاچ بندد
طراز شوشتر در چاچ بندد.
نظامی.
- پل شوشتر؛ از بناهای غریبه است و هشتادوچهار طاق دارد و گویند شاپور بانی آن بود. (انجمن آرا) (مرآت البلدان ج 1 ص 437). و رجوع به تاریخ پانصدساله ٔ خوزستان تألیف احمد کسروی شود.


پل شوشتر

پل شوشتر. [پ ُ ل ِ ت َ] (اِخ) رجوع به پل شادروان شود.


برنج

برنج. [ب ِ رَ] (معرب، اِ) تخمی است مسهل بلغم، معرب برنگ که بیشتر از کابل آرند. (منتهی الارب). رجوع به برنج کابلی و برنگ شود.

برنج. [ب ِ رِ] (اِ) یک نوع از غله که در اراضی مرطوب ممالک حاره زراعت میشود و یکی از حبوب نشاسته ایست که اغذیه ٔ نیکو از آن ترتیب میدهند و عموم مردم چین از برنج تغذیه می کنند و در هندوستان یکی از زراعتهای عمده برنج است ونیز در افریقا و در ممالک حاره ٔ امریکا و در جنوب ایتالیا زراعت برنج متداول است. و در ایران در سواحل دریای خزر و فارس و اصفهان زراعت برنج از محصولات عمده می باشد. و بهترین برنج های ایران برنج صدری مازندران و برنج چنپای فارس و برنج ارزویه ٔ کرمان است. (ناظم الاطباء). گیاهی است از تیره ٔ گندمیان جزء دسته ٔ غلات که در زمینهای باتلاقی کشت می شود و غذای اصلی نیمی از مردم را تشکیل میدهد. گلهایش دارای شش پرچم و دانه های سفیدرنگش را زبانچه های گل کاملاً فراگرفته اند که شلتوک نامیده میشوند. ساقه های این گیاه مانند ساقه های گندم بندبند است و ارتفاع آنها تا یک متر و نیم هم میرسد. این نوع ساقه ها را اصطلاحاً ماشوره گویند و بمصرف تغذیه ٔ دامها میرسد. (از فرهنگ فارسی معین). از مآخذ قدیم میتوان دانست که در روزگار هخامنشیان برنج در ایران بوده و شک نیست که این گیاه از سرزمین هند به ایران رسیده است. (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع). به فارسی اسم ارز است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه). ارز. (نصاب). رُزّ. رُنز. (منتهی الارب). چلتوک پوست گرفته. کرنج. گرنج. از انواع برنج آخوندک، آکُله، بی نام، چمپا، دم سفید، دم سیاه، رسمی، زرچه، صدری، عنبربو، گرده، مولائی است. (یادداشت دهخدا):
هر آن کس که زی کرم بردی خورش
ز شیر و برنج آنچه بد پرورش.
فردوسی.
- برنج شماله. رجوع به این ترکیب در ردیف خود شود.
- کاه برنج، ساقه های خشک شده ٔ برنج که بندبند است مانند ساقه ٔ گندم و آنهارا ماشوره گویند و به مصرف تغذیه ٔ دامها رسد: ستوران سست شده که به آمل و در راه کاه برنج خورده بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 476).
|| پلاو. پلو. برنج پخته. طبیخ:
پایها کرده ببالاهمه در صحن برنج
جوفهاشان همه پر کرده بمشک تاتار.
بسحاق اطعمه.
- برنج زرد، یک قسم از پلاو که با زردچوبه می پزند. (ناظم الاطباء):
چنانکه شکل عدس شد محل انده و غم
برنج زرد بود منشاء نشاط و سرور.
بسحاق اطعمه.
- || پلاو زعفران دار را هم گویند.
- برنج زنده، برنجی که طبخ تمام نیافته باشد. لیکن از اهل ایران شنیده شده زنده به معنی مطلق چیز نیم خام است، خصوصیت بر برنج ندارد. (آنندراج):
هست از برنج زنده بسی ناگوارتر
از واعظان مرده دل اظهار بندگی.
تأثیر (از آنندراج).
- برنج مزعفر، پلاو زعفران دار.

برنج. [ب ِ رِ] (معرب، اِ) معرب پرنگ که به هندی پتیل گویند و آن مس و جست (؟) ممزوج باشد. (غیاث). به تازی آنرا اَرزیز نامند، و ترجمه ٔ «شبله » که به هندی کافسه و بتیل گویند. (شرفنامه ٔ منیری). شَبَه. (بحر الجواهر). ترکیبی از بعض فلزات برنگ زرد که ازآن سماور و آفتابه لگن و جز آن کنند. (یادداشت دهخدا). آلیاژی از مس و قلع و روی (به نسبت 67 قسمت مس و23 قسمت روی) و گاهی سرب، و از آن ابزارهای مختلف مانند سماور و سینی و غیره سازند. (فرهنگ فارسی معین). در اغلب جاهای کتاب مقدس برنج مذکور است و بلاشک قصد از مس می باشد چونکه برنج ترکیبی است از مس و روی ودر قدیم الایام اطلاعی از این ترکیب نداشتند، هرچند که معرفت تام و تمامی در قدیم درباره ٔ برونز که ترکیبی از مس و حلبی است بهم رسانیده از آن اسلحه و زینت آلات می ساختند. برنج برای صافیها، اسلحه، پول، و آلات موسیقی بکار میرود. (از قاموس کتاب مقدس):
زر مغشوش کم بهاست برنج
زعفران مزور است زریر.
ناصرخسرو.
تاخوی تو این است اگر گوهر سرخی
نزدیک خردمند زراندود برنجی.
ناصرخسرو.
[عطارد دلالت کندبر] پیروزه و برنج و آنچه بر وی کتابت زده بود... چون دینار و درم. (التفهیم). [مشتری دلالت دارد بر]ارزیز و قلعی و سپید روی و برنج نیک. (التفهیم).
- برنج زرد، برنج زردرنگ: از دمشق برنج زرد خیزد. (حدود العالم).

برنج. [ب َ رَ] (اِ) آن باشد که بسبب کوری یا بجهت تاریکی دست خود را بر دیوار یا جائی بمالند تا رهگذر پیدا کنند. (برهان) (از آنندراج).


چاردانگه ٔ شوشتر

چاردانگه ٔ شوشتر. [گ َ ی ِ ت َ] (اِخ) عبارت است از پنجاه باب خانه و یکصد نفر ذکور و یکصد و شش نفر اناث (مرآت البلدان ج 4 ص 45). و رجوع به جغرافی غرب ایران نگارش بهمن کریمی ص 109 و 110 و 180 شود.


شادروان شوشتر

شادروان شوشتر. [دُ ن ِ ت َ] (اِخ) یا شادروان تستر. ابن البلخی درباره ٔ آن آورده است: شادروان شوشتر او [شاپوربن اردشیر] بست اما درست تر آن است که شاپور ذوالاکتاف بست. (فارسنامه، ص 63). و از آثار او در عمارت جهان آن است که این شهرها و بندها و پولها که یاد کرده آید او بنا کرده است... در خوزستان، شوش، شادروان شوشتر. (فارسنامه. ص 72). دمشقی در نخبه الدهر آن را چنین وصف کرده است: و از بناهای شگفت، شادروان تستر است که شاپورذوالاکتاف با تخته سنگها و ستونهای آهنین و ملاطی از ارزیزآن را بنا کرد و بصورت بند و سدی در آورد که چون نهر دُجیل به آن میرسید آن ذخیره میشد تا از روی سد لبریز میگشت و بدرون شهر سرازیر میگردید و طول این شادروان یک میل است. (نخبه الدهر چ لایپزیک ص 38). نهر شوش از دینور خارج میشود و در دجیل میریزد پس از شادروان تستر میگذرد و بدریا میریزد. (نخبه الدهر چ لایپزیک ص 115). در تاریخ گزیده از جمله آثار شاپور ذوالاکتاف شمرده شده است. (تاریخ گزیده ص 109). در سال 260 م. والرین قیصر روم اسیر شاپور اول دومین پادشاه سلسله ٔ ساسانی گردید و در مدت هفت سال که اسیر بود، چنانکه تاریخ نویسان ایران میگویند، به ساختن سد عظیم شادروان که زیر شوشتر واقع است اشتغال داشت. اعراب شادروان را از عجائب ابنیه ٔ جهان میشمردند و هنوز آثار آن بکلی از بین نرفته است. بستر رود را در سمت باخترشوشتر سنگفرش کرده بودند و بالنتیجه آب در پشت شادروان انباشته میشد و قسمتی از آب رودخانه در بالای شوشتر به نهری که حفر کرده بودند وارد میگردید و به طرف مشرق جریان یافته پس از آبیاری آن نواحی چندین میل پایین تر دوباره به رودخانه ملحق میشد. کتابهای قدیم طول شادروان را نزدیک به یک میل نوشته اند و بگفته ٔ مقدسی جسری [یعنی پلی تعبیه شده از قایقها] بر روی آن بسته بودند که جاده ٔ غربی شوشتر به عراق میگذشت در زمان حاضر روی رودخانه، پل کهنه ای دارای چندین طاق کوچک قرار دارد که طول آن متجاوز از یک چهارم میل است و راه از بالای شادروان از روی آن پل میگذرد. ولی بنظر نمیرسد که این پل در قرون وسطی موجود بوده است. (سرزمین های خلافت شرقی. ص 253). شادروان عظیم شوشتر را، چنانکه گفتیم، برای بالا آوردن آب رودخانه ساخته بودند تا آب از کارون وارد نهری که حفر کرده بودند شود و ناحیه ٔ خاوری آن شهر را مشروب سازد. این نهر اکنون به آب گرگر موسوم است و در قرون وسطی به مسرقان یا مشرقان موسوم بوده. (سرزمینهای خلافت شرقی ص 254).


برنج کوب

برنج کوب. [ب ِ رِ] (نف مرکب) برنج کوبنده. آنکه برنج را می کوبد. آنکه دانه های برنج را از شلتوک باعمل کوفتن برآرد. که دانه ٔ برنج را از پوست به کوفتن جدا کند. رزّاز. (لغت محلی شوشتر، خطی، ذیل رز).

فرهنگ عمید

برنج

دانه‌ای سفید‌رنگ، از خانوادۀ غلات، و سرشار از نشاسته که به‌صورت پخته خورده می‌شود،
گیاه یک‌سالۀ این دانه با برگ‌های باریک که در نواحی مرطوب می‌روید،
* برنج چمپا: نوعی برنج نامرغوب با نشاستۀ زیاد،
* برنج دم‌سیاه: نوعی برنج بلند که دُم‌شالی آن سیاه است،
* برنج صدری: نوعی برنج دانه بلند،
* برنج کابلی: = برنگ * برنگ کابلی
* برنج گِرده: نوعی برنج با دانه‌های کوتاه و گرد،

تعبیر خواب

برنج

اگر بیند برنج پخته همی خورد، دلیل که حاجت او روا شود و خیر و نیکی بدو رسد. اگر بیند برنج با گوشت پخته همی خورد، بهتر و نیکو بود و برنج با شیر خوردن به غایت نیکو است. اگر بیند برنج با دوغ پخته همی خورد، دلیل بر اندوه کند. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

برنج دیدن در خواب، مالی است که به رنج حاصل شود، به قدر آن که دیده بود. - محمد بن سیرین

دیدن برنج در خواب بر سه وجه است. اول: مال، دوم: حاجت، سوم: خیر و منفعت که بدو رسد. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

خواص گیاهان دارویی

برنج

اگر برنج با روغن بادام و شیر پخته شود نیروی غذایی مناسبی دارد. برنج آب پز تا حدودی منقبض کننده است. ضد دلپیچه، اسهال خونی ونیکو کننده رخساره است. در چین معتقدند برنج ضد اضطراب و عطش است. و گازهای معده را از بین می برد. اگر با آب برنج مروارید و جواهر رابشویند آن را جلا می دهد. خوردن شیر با برنج برای دلپیچه مفید است.

معادل ابجد

برنج شوشتر

1461

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری